با خستگی از چند شب نخوابیدن دارم پیاز رو خورد میکنم و حتی حالش رو نداشتم که جینم رو در بیارم ، دوست جون ـ نشسته رو کاناپه و داره میگه فلان دوست مون رفته خونه فلان پسر دانشگاه و وختی ازش پرسیده چرا رفتی ؟؟ اونم جواب داده خوب رفتیم فیلم ببینیم با هم .. اون وخت میاد کنار اوپن میاسته و میگه : تورو خدا ساهاک اینا چرا فک می کنند مردم خرن؟؟
پیازا اشکم رو در اورده ، امروز تارانتینو واسه ناهار میاد وگرنه اصلا غذا درست نمی کردم ، میذارم مایتابه رو روی گاز تا سرخ بشه و به دوستم هم با بی حوصلگی میگم : چه انتظاری داشتی ؟ نمیتونسته صاف صاف تو چشات نیگاه کنه و بگه رفتم که بهش بدم ...دوست جون ـ یه لحظه جا میخوره و میگه : جزوه ات رو گذاشتم رو میز ، امروز انگاری حال نداری و خداحافظی میکنه و میره ، دارم فلفل دلمه ایی خورد میکنم و به این فک میکنم که ای شعر ماله کی بود : همه روزاش ابریه و آفتابیش کمه ؟؟ مدام زمزمه اش میکنم اصلا نمیدونم دارم درست میخونم یا نه ، بو سوختگی میاد ، سرم رو بر میگردونم و پیازای سیاه شده رو می بینم که دارن جلز و ولز میکنند ، دسته های مایتابه رو می گیرم و با عصبانیت چند بار می زنمش به گاز ، فقط همین .
کوچه شهر دلم
از صدای پای تو
خالیه
نقش صد خاطره از روزای دور
عابر این کوچه خیالیه
اون آهنگ کوچه شهر دلم بوده مهندس
شاهکار استاد صدای کشور سبزم : فریدون فروغی
که چقدر این روزها جای صداش برای جنبش سبزمون خالیه
قرار بود که وقتایی که رو به راهی هم بنویسی ها
ای بابا
خب شاید رفته فیلم ببینه!
چه اشکال؟!!!
فیلمو می بینه بعد شلوارشو سرش! می کنه و میاد دیگه (انقده خوبه!!!) :)
تو اینهمه کار کردی تو چند دیقه - اونوخ می گی همین؟!
من وبلاگت رو دوست داشتم.ساده و راحت اونی رو می گی که می خوای.نه بیش و نه کم.
با اجازه لینکت می کنم که مدام بیام و بخونم.
منم فقط نگات میکنم. فقط همین.