با بی حوصلگی آدامس رو تو دهنم به دندونام پاس میدم. داره بلند بلند تلفن حرف میزنه و با یه دستش فرمون رو گرفته ، همچین که صورتش رو ته ریش هاش پر میکنه خیلی بیشتر دوسش دارم . میدونم داره با کی حرف میزنه ـ آشناست ـ . انگار طرف باورش نشده حرفشو که تارانتینو بر طبق عادت هزار ساله ش میگه : به جان ـ ساهاک نمی تونم .... آخ حرصم میگیره جلو رفیقاش هی اسم ـ منو میاره ، حالا هر چند یعنی میخواد بگه چقدر دوستم داره و این حرفا ... بهش میگم کم مونده به دربون ـ بانک که همیشه بعد از ساعت ۱۴ میری واسه چک هات بگی : به جان ـ ساهاک نتونستم ...
همین چیز تارانتینو را دوست دارم.
شفاف است.
(این کد تصویری 0123 بود، جالب بود!!)
یه دوستی داشتم که از داداشش متنفر بود .هروقت جایی میرفتیم و میخواست به یارو بفهمونه که دروغش راسته !میگفت داداش مسعودم بمیره اگه دروغ بگم!
همینجوری یادش افتادم !
ساهاک؟
چند روزیه نمی نویسی...
در این مواقع من از پنجره ی ماشین به بیرون نگاه می کنم...
این دقت و ریز شدن به هیچی ها رو دوست دارم.
:-)
به جان ساهاک..............
خیلی میخوامت!!!!
بازم اینجا رکب می زنن اینروزها آدم ها همی...
به جان ساهاک نفهمیدم که با ته (آخر) ریش ها چه جوری صورتش رو پر می کنه؟
یعنی چی کار می کنه؟
صورتش مگه جای خالی داره؟
لوبیا هم بریزه پر میکنه؟
بابا چه قابلیت هایی دارن آدمایی طرف شما