هر کاریش کنی همان طور باقی می ماند ، این جنوب ـ لکنته را میگویم ..... 

حتی همین الان که ماهی میگذشت و نبودم ، وقتی سوار ـ مینی بوس های قراضه میشوی و راننده اخمو که عرق از سر و روش می باره با یه لهجه اعصاب خورد کن بهت میگه سمت ـ بوفه بشین و در جواب ـ نیگاه ـ خشم برانگیز ناکت می گوید : ها چته ؟؟ ترکش خوردی ؟؟ و عطر کنزو من که همیشه میون این آفتاب و بوهای سردرد آور گم میشه... 

میدانی آبادان است ، کاریش نمیتوان کرد ، لا مصب کار ـ خودش را میکند و دو پایی می رود رو اعصابت و ....

نظرات 6 + ارسال نظر
مصطفی چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:15 ب.ظ http://www.jabe.ir

سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی دارید عکسای جدید جعبه حتما به دردتون می خوره....

دختری که سلا م نمیکنه چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:44 ب.ظ

خودت هم میگی !
ابادانه دیگه فدات شم!!
کنزو ی تو منو کشته اونوقت!!!!

تو هنو یادته کنزو منو ....چقد خوبی تو دختر .

wc پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ق.ظ http://ghoormaghe.blogfa.com

باز برگشتی

هو....م
به همین راحتی و خوشمزگی .
برگشتم همی .

حفره پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:55 ق.ظ http://www.amir-mor.blogfa.com

عجب ... ببین کی دوباره داره اینجا می نویسه ...

نسترن پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:29 ب.ظ

سلام دختره
خوبی تو؟
دوست دارم آبادان رو ببینم

رویابیژنی جمعه 10 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:30 ق.ظ http://13484550.blogfa.com

عادت می کنی جوجه ی ملوسم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد