آهای خانم چادری که تو اون ساعت های خفقان آور و سرد هر نیم ساعت یک بار می اومدی و دستای سرد و سنگ شده ام رو که اون لعنتی ها متورمش کرده بود و قرمز تو اون دستای گرمت میگذاشتی و مدام میگفتی : مقاومت کن و غروب که شد یه تیکه نون خشک از زیر چادرت بهم تعارف کردی و وقتی که میخواستم برم دستشویی حرکت دست هات رو احساس کردم که داره مچ بند های سبزم رو در میاره و گفتی : اینا واست دردسر میشه ، من که چشم هام مدام بسته بود و ندیدمت اما ... 

اما تو این دو روز مدام بهت فک کردم و هی با خودم میگم تو از کجا اومدی ؟؟ که از هر کجا هم که اومده باشی بدون شک تو هم از خود ـ ما بودی و بشدت سبز ... 

پ .ن : اونایی که شماره من رو داشتن شماره خودشون رو واسم کامنت بزارن ، همون طور که از شواهد و قرائن مشخص است گوشی ام رفت به امان ـ ...

نظرات 11 + ارسال نظر
سمیه سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:57 ق.ظ http://17daghighe.blogfa.com/

ایمیلتو بده جیجلم تا تمام وعده هامو عملی کنم ؛)

وحید سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ق.ظ http://naghmeyesokot.wordpress.com

از یه دربچه ی تاریک و سیاه... پای پیر و خسته دیدن نداره... داره؟

خوشحال اند که بعد از هشت ماه توانسته اند 25 خرداد تدارک ببینند.... روزی که با آن همه تهدید به دستور تیر و با همه ی قطع ارتباطهای اینترنتی و موبایلی و خبری و رسانه ای رخ داد و فقط دهن به دهن گشت....

خوشحال که هی اعدام کنند و تهدید و بگیر و ببند و از آن طرف هی نمایش "حماسه ی وحدت و بصیرت" ..... میخندند... مصنوعی می خندند... این را حکومت بی سر و صدای نظامی شان میگوید....


برنده خاطرش جمع است
برنده آرام است
برنده بزرگوار میشود
نمی زند
نمی بندد
حرمت نگاه میدارد
برنده از رنگ نمی ترسد
برنده اگر برنده بود مجوز میداد
برنده تهدید نمی کند
نمی کشد
بی خانمان نمیکند
برنده دستگیر نمیکند
بی خبر نمی گذارد
برنده جسارت دارد، ترس؟ ندارد
فیلتر نمی کند
نمی بندد
چشمهایش آرام است
برنده مناظره تعطیل نمیکند
خودش نمی نشیند با خودش مناظره که نه، معاشقه کند
برنده، برنده است.... بازنده نیست

بنفش چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:43 ب.ظ

خوبی ساهااااااااااااااااااااااک؟

نسیم پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:12 ق.ظ http://www.kandoo66.blogfa.com

چندتا از پستهات رو خوندم ، گیرا بود ، با اینکه الان نصفه شبه اما پستهات حوصله ادم رو سر نمیبره ، زنده است
چقدر حس فضولی به ادم دست میده وقتی اینطور یه جمله ای می نویسی و میری !
دلم میخواست بیشتر مینوشتی
انگار زیادی کنجکاوم
نه؟

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:46 ق.ظ http://air-port.blogfa.com/

اولین نفری هستی که دارم به پست جدید وبلاگ جدیدم دعوتت مکنم...(به این کار عادت داشتم...اگرچه بار ها اینجوری نبوده )یحتمل از کلمه هان بشناسیم...خودمو معرفی نمیکنم...شاید موندگاری حرفهام توی ذهنت رو از این راه بفهمم...

رویابیژنی شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:14 ب.ظ

فیروزه رو نمیدونم اما من درگیرم...هر چی هم بهت می زنگیدم مشترک نبود... یه مامان وقت ثبت نام بچه هاش درگیر میشه اونم یه مامان بیچاره ی لعنتی مثل من...تائیدم نکن.نظرمو می گم. بوس

هلیا شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:03 ب.ظ http://piadebakhoda.blogfa.com

نفس مس کشم
نمی خندم
می گویم سلام


+ خوب باش بانو...

سمیه یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ب.ظ http://17daghighe.blogfa.com/

کجایی تو؟
موبایلتم که گم شده ...پس چه جوری پیدات کنیم هاااااا؟؟؟

ااقاش چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:48 ب.ظ http://www.air-port.blogfa.com/

مستر ناشناس من بودم...حامد اقا.....البت اگه یادت باشه روز گاری که نه نفسی بود...نه خنده ای...نه زمدگی یی...

بدرود حضرت فروغ

سجاد شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:10 ق.ظ http://www.sajjad951951.cloob.com

منو هم گرفته بودند
دقیقا مثل تو یه آقایی منو نجات داد
البته نه موبایل ونه کاژشنم رو پس ندادند
خدا رو شکر سلامتید

محمدحسین جمعه 20 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ب.ظ http://physicsscu87.blogsky.com

قرار نیست هر کی چادریه سبز نباشه
اتفاقا چادری های زیادی هستن که بسیار سبز سبز سبزند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد