شاید مصیبت ها یار یکدیگرند, وقتی می آیند....با هم می آیند... 

پ .ن : امروز یکی از اون شرجی های وحشتناک ـ آبادان ـ

نظرات 6 + ارسال نظر
عماد شوشتری شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 ب.ظ http://nobodyiran.blogfa.com

با دورود...به روزم در اینجا ایران نیست...و ...آخرین چریک...تتمه شعری از آخرین کارها...

بر بال پروانه ای
نشان یک عشق قدیمی
و نان
تکه تکه بر سفره ای ارزان می ریزد
که چشم در چشم بوده ایم و
خشم یک حس انسانی است
حالا مرده ایم
در عصر تابستان
و افکار پوسیده ای
که بر پوستمان روییده
با پروانه ای بودیم
از پیله ای به پیله ای
از همیشه تا همیشه
که عشق
گودال عمیقی است
در بطن زنان
چکه چکه بر آنان گوارا باد

میس کارتون شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:18 ب.ظ

این و میفهمم....مصیبت ها هم و تنها نمیزارن!

بنفش یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ب.ظ http://0bam.blogfa.com/

عوضش من سردمه... اونقد که آبادان کم میاره برا گرم کردنم... بهار و پاییز با همه ی قشنگی واسطه های خوبی نیستن، دلتنگی برای فصل گذشته تا آخر فصل جدید همراهمه اونقد که بعضی وقتا آرزو میکنم همیشه یه فصل میداشتم یا تابستون یا زمستون یا خوشی یا ناخوشی...

پور پدر یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:02 ب.ظ http://poorpedar.blogspot.com

لابد...

ماندا دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:26 ب.ظ http://www.maandaa.blogfa.com

مصیبتاش با هم بذارن برن صلواااات...

بنفش دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 ب.ظ http://0bam.blogfa.com/

آی آی آی آی کلن میدونی که من از گرما فراری ام p:
منظور نظراتم همون بیشتر خوشی یا نا خوشی زندگانی بود...
هی بابا، جاتو اینجا خالی میکنم... موووو آچ

خوشگل خانم با اون موهای وز وزیت ...
تو که بازم بستی اون لامصب رو...
حالامن کجا مواااچ هام رو واست سندکنم همی ؟؟ ها؟ ها؟؟
خیلی خیلی خیلی ترش میدوستمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد