کم نیستند ماشینای مدل آنچنانی که از دوبی بار میزنن و تو کوچه های نمور این سگ دونی ویراژ می دن اما کم هستند ماشینای کذایی که درست روبه روی خیابان ـ دانشگاه در حالی که دارم ساعت آموزشگاه رو به رفقا یادآوری میکنم جلوی پام استاپ کنه و از صندلی راننده یه پسری هوا رو از لای دندوناش غلت بده و بگه : ساهاک سوار نمیشی ؟؟ و من هم درست مثل ـ دختر های ۱۴ ساله احمق که عشق ـ یک طرفه چند ساله دارن وحتی خوابیدن ـ پارتنر شون با یکی دیگه چیزی از عشق شون کم نمیکنه بگم : تو که رانندگی بلد نیستی مرسدس ندزد و اون احمق هم متوجه تیکه ایی که بارش کردم نشه و بگه : اینی که سوار شدم مرسدس نیستااااا و همچین با سرعت از مقابل خیابون ـ دانشگاه رد بشه که انگار نه انگار ..... 

پ .ن : برام مهم نیست دیگه طعم ـ سه گوش های فلفلی بدهم یا ندهم  .

نظرات 3 + ارسال نظر
پور پدر پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:05 ق.ظ http://poorpedar.blogspot.com

تو که میدونی طرف خنگه!
خب یه تیکه که با IQ کمتر بشه فهمید بهش می انداختی خانم...

هلیا پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:35 ب.ظ http://piadebakhoda.blogfa.com

خوب ست ساده گیت!

سمان پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 ب.ظ http://pavaroty.blogfa.com

اینجا اساسناک مال تو دخی.
این و کاملا میشه لمس کرد.
یه حس عجیب ولی مدام.
یه حس تلخ و شیرین...گس داره.
راستی خودت خوبی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد