خوب من دقیقا نمیدونم با پسری که بهم مسیج میده و میگه مرا ببوس ... رو گوش کنیم حال میکنم و یا با خود ـ آهنگ مرا ببوس ...؟؟ 

پ .ن :به نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها ...

ها....ن 

ای عاشق شوریده من ، 

خوابت هست ؟؟ 

پ .ن : بدجوری هم خوابش هست اونجوری که من رو هم فراموش نموده است همی ..

میگن : عشق مثه هوا می مونه ، فقط کافیه عمیق تر نفس بکشی . پس : 

نفس بکش ، 

بخند ، 

بگو : سلام ....

باطوم ..باطوم ..باطوم ..باطوم .. باطوم .. باطوم ..

میتونی صدا رو بشنوی ؟؟ من از الان دارم صداها رو می شنوم ... 

دیگه چه اهمیت داره که تو این موقع سال از گرما به دیوار تکیه بدی و حس کنی عادت شدی و یه عالمه درس داری سال آخری و روحت ضربه خورد و کوچیک شد و تازه شام هم درست نکردی و یک نفر هم رد بشه و بهت متلک بندازه ... 

پ .ن : خواهر و برادرت واست میل میزنن و لباسای هالوین شون رو نشون میدن و رفیقات میل میزنن که ۱۳ آبان جنوبی یا تهران ؟؟

می گن آدما همه چی رو میدونن فقط باید یادشون بیاد ...

پ .ن : خو لعنتی یادم بیار تا بهت بگم.

با بی حوصلگی آدامس رو تو دهنم به دندونام پاس میدم. داره بلند بلند تلفن حرف میزنه و با یه دستش فرمون رو گرفته ، همچین که صورتش رو ته ریش هاش پر میکنه خیلی بیشتر دوسش دارم . میدونم داره با کی حرف میزنه ـ آشناست ـ . انگار طرف باورش نشده حرفشو که تارانتینو بر طبق عادت هزار ساله ش میگه : به جان ـ ساهاک نمی تونم .... آخ حرصم میگیره جلو رفیقاش هی اسم ـ منو میاره ، حالا هر چند یعنی میخواد بگه چقدر دوستم داره و این حرفا ... بهش میگم کم مونده به دربون ـ بانک که همیشه بعد از ساعت ۱۴ میری واسه چک هات بگی : به جان ـ ساهاک نتونستم ... 

از تو رکب خوردن هم عالمی دارد همی ...

خوب وایسا حساب کنم ببینم اگه قرار بود من رو با همه آرزو های نافرجام ام خاک کنند چند قطعه باید سفارش می دادم همی؟؟

واسه بعضی ها من یه رفیق خوبم که خونه داره و هر وقت دوست داشته باشن میتونن برن و بیاین و به خوشگذرونی هاشون برسن ....

واسه بعضی دیگه من یه همکارم که هر وقت یکی حامله شد و یا ماموریت بهش خورد و لوس بازی در اورد جایگزینش میشم و یه استعلامی هم میخوره تو پرونده ام .....

واسه بعضی های دیگر هم روزی چند خط نوشته ام توی ـ صفحه ایی با نام مضحک ـ : نفس بکش بخند .....

پ .ن : وا...........ی که من چقدر خوش بختم ، دیگه چی مونده که از خدا بخوام ، ها؟؟ها؟؟؟؟

مامان نشسته رو کاناپه قرمز رنگ و با اون چشماش میشی رنگش بهم میگه : 

تو یه دختر فضول و دل سنگی هستی که فقط خودتو واسه خواهرت می کشی .... 

پ .ن : اونایی که من رو می شناسن قضاوت کنند همی ...